شعر شوق پرواز

 ((شوق پرواز))

بگشای ره که دل را واله کنم به سویت
بگذار این دو دیده روشن شود ز رویت
ای آفتاب هستی از مغربی طلوع کن
تا یک جهان تشنه ساکن شود به کویت
عطر تو را گرفته ، دنیا بهانه دارد
هر غنچه ای به بستان جانا به جستجویت
پیر مراد ما گفت: ((قدر زمان رسیده است!))
فجرش یقین تو هستی با دا سلام سویت.
امشب به شوق پرواز روحم زبانه دارد
ایکاش جان اکبر، گردد فدای رویت

شعر از اکبر پورآقا سروده شده در بیست و نهم بهمن ماه نود(ساعت عاشقی 0)







گزارش تخلف
بعدی